کد مطلب:106468 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

خطبه 083-درباره عمرو بن عاص











[صفحه 570]

از سخنان امام (ع) است كه در نكوهش عمروعاص فرموده است: دعابه: مزاح، شوخی. تلعابه: كسی كه زیاد بذله گو است، بیان كننده مبالغه است. معافسه: خوش طبعی، بذله گویی. ممارسه: مردم را سرگرم كردن، خنداندن، غیبت كردن، زخم زبان زدن. ال: قوم و خویش. سبته: بدیهایش، كنایه از عورت. الاتیه: شش، پیش كش، اتیه هموزن عطیه به معنای بخشش. رضیخه: هدیه، رشوه به اصطلاح امروز حق حساب. نبغ الشی ء: آشكار شد، مادر عمروعاص را بدین سبب نابغه می گفتند كه به بدكاری و عمل منافی عفت مشهور بود. شگفتا، پسر آن زن بدنام مرا در میان اهل شام مزاح و بذله گوی معرفی كرده و در ذهن آنها جا داده است كه من مردی بسیار شوخ طبعم و با بذله گوییهای خود مردم را می خندانم و سخن نادرستی گفته است و با این گفتار كذب گناهكار شده است. آگاه باشید كه بدترین گفتار دروغ است. از خصوصیات عمروعاص این است كه دروغ می گوید، وعده می دهد و خلاف می كند و در سوال خود اصرار می ورزد تا طرف را از رو ببرد. اگر چیزی از او سوال شود، در پاسخ گفتن بخل به خرج می دهد و در عهد و پیمان خود خیانت می كند، پیوند و خویشی را پاره كرده قطع رحم می كند هنگامی كه جنگ فرا رسد، هنو

ز كه شمشیرها از نیام كشیده نشده باشد، بسیار امر و نهی می كند ولی بگاه كارزار بزرگترین هنرش برای خلاصی یافتن از كشته شدن عورتش را نمایان می كند. آگاه باشید، به خدا سوگند یاد مرگ مرا از شوخی باز می دارد، و فراموشی آخرت وی را از سخن حق گفتن مانع می شود. او با معاویه بیعت نكرد، مگر این كه معاویه قول داد به او هدیه بزرگی بدهد و به خاطر دین فروشی اش رشوه كلانی دریافت دارد. این كلام امام (ع) دارای سه بخش بشرح زیر می باشد. 1- بخش اول این است كه امام (ع) در آغاز ادعای عمروعاص را در حق خودش، كه او مردی شوخ و بذله گوست و مردم را با مزاح و شوخی سرگرم می دارد، نقل و با جوابی كه در اول آن تعجب را به كار می برد این ادعا و تهمت را رد می كند و در پایان سخن ادعای او را ادعایی دروغ و بی اساسی دانسته می فرماید: شگفت از فرزند نابغه است كه چنین ادعای دروغی را شایع كرده و با این تهمت ناروا خود را گناهكاركرده است. این كه امام (ع) او را به مادرش نسبت داده و فرزند آن زن بدكاره دانسته است. بیان كننده خصلت مردم عرب است كه اشخاص را به مادر نسبت می دهند، در صورتی كه مادر مشهور به بزرگواری و یا فرومایگی باشد. البته ناگفته نباید گذاشت كه

امام (ع) چهره گشاده داشته است و با صورت باز با اشخاص برخورد می كرده، و تا حد اعتدال و نزاكت برای جرئت دادن افراد در بیان خواسته هایشان و گاهی مزاحی كه به افراط نكشد و از جمله رذایل اخلاقی بشمار نیاید می كرده است از آن جمله روایتی است كه در این باره نقل شده است: روزی امام (ع) در جای بلندی نشسته بود و ابوهریره در آن محل بود. حضرت ناگهان هسته خرمایی به سوی ابوهریره انداخت وقتی كه ابوهریره متوجه امام (ع) شد، حضرت به روی ابوهریره تبسم كرد. ابوهریره گفت: همین خوشرویی باعث شده است كه: در امر خلافت از دیگران عقب بمانی! روشن است كه این نوع برخورد از ویژگیهای خوش خلقی و مهربانی و ملاطفت و از فضایل به شمار می آید، نه آن رذیلت و پستی كه عمروعاص مدعی آن بود. آنچه از اخلاق ناپسند شمرده می شود، افراط در بذله گویی و دلقكی و لهو و لعب است، همان چیزی كه عمروعاص از حضرت برای مردم شام تعریف می كرد و با شایعه سازی و دروغ مدعی بود، كه دلیل ترجیح دادن معاویه بر علی (ع) این بوده، است كه علی (ع) مردی شوخ طبع و مزاح است و در كارها جدیت لازم را ندارد. چنان كه پدر عمروعاص هم مدعی بود كه رسول خدا(ص) مردی جادوگر است. در حقیقت این فرزند هم

ان پدر است! پسری كه در دروغگویی و تهمت راه پدر را برود فرزند خلفی خواهد بود! این كه امام (ع) ادعای عمروعاص را تكذیب كرده است. منظور حد افراط و زیاده روی در هزل و لهو لعب بوده، نه اصل مزاح و شوخ طبعی چه این مقدار از خوشرویی را حضرت منكر نبوده است. زیرا رسول خدا (ص) هم گاهی مزاح می كرده است. روایت شده است كه روزی رسول خدا (ص) به پیرزنی فرمود: پیرها وارد بهشت نمی شوند. آن زن گریان شد، پیامبر خدا تبسمی كرده فرمود: خداوند پیران را جوان می كند و سپس وارد بهشت می شوند. اهل بهشت همه جوان و نورسیده اند. حسن و حسین (ع) آقای جوانان بهشت اند.) رسول خدا (ص) فرمود: من مزاح می كنم ولی جز حق نمی گویم. 2- قوله علیه السلام: اما و شر القول الی قوله سبته در بخش دوم، سخن امام گویای رذایل اخلاقی است كه عمروعاص داشته، به گونه ای كه آن اخلاق پست موجب فسق و بی اعتباری ادعای وی می شده است، چنان كه خداوند متعال می فرماید: یا ایها الذین امنوا آن جائكم فاسق بنبا فتبینوا. اخلاق پست و زشتی كه امام (ع) برای عمروعاص بیان فرموده است پنج چیز است: الف: دروغگویی روشن است كه دروغگویی بدترین گفتار است، به حكم عقل و نقل موجب تباهی دین و دنیای انسا

ن می شود. اما به لحاظ نقل، از رسول خدا(ص) روایت شده است كه فرمود: دروغگویی راس نفاق و دو رویی است. اما به حكم عقل، وجدان انسانی گواه است كه دروغگویی صفحه سفید دل را سیاه می كند و از پذیرش صورت حق و راستی و درستی باز می دارد و مانع تجلی الهامات الهی و خوابهای رحمانی می شود. دروغگویی دنیای انسان را نیز تباه می كند، موجب خرابی شهرها، قتل نفس، خونریزی و انواع ظلم و ستم می شود. به همین دلیل است كه تمام مردم دنیا، دیندار و بیدین دروغگویی را جایز نمی دانند، و گروه معتزله نیز به ضرورت به قبح و زشتی آن اعتقاد دارند. دروغگویی از اخلاق زشت است و در برابر كلام راست قرار می گیرد و از شاخه های فسق و فجور به حساب می آید. ب: وعده خلافی ج: خیانت در تعهد و فریبكاری در پیمان كه دو رذیله اخلاقی به حساب آمده، در قبال وفای بعهد از اخلاق زشت و ناروای انسان، و از ستمكاری شمرده می شوند. مكر و فریب از خصوصیات و ناپاكی باطن و بدور بودن از فضیلت هوشمندی است و از دروغگویی ریشه می گیرد د: ترك رابطه با قوم و خویشان كه از اخلاق پست است و در برابر فضیلت صله رحم كه جزو اخلاق نیك اسلامی است قرار دارد حقیقت قطع رحم این است كه شخص اقوام و خویشا

ن خود را در كارهای با فایده دنیوی شركت ندهد و موجب زیان آنها شود. این نوعی ظلم است و از بخل و حسد مایه می گیرد. ه: جبن كه از اخلاق نكوهیده انسانی است و در مقابل فضیلت شجاعت قرار دارد امام (ع) بزدلی عمروعاص را بدین عبارت زیبا توضیح داده است: آنگاه كه هنوز سخن جنگ و پیكار در میان است چنین و چنان لاف و گزاف گفته دیگران را امر و نهی می كند. و آنگاه كه شمشیرها از نیام كشیده می شود و در برابر برق شمشیر قرار می گیرد برای نجات جان خود، كشف عورت می كند. این كلام امام (ع) بیان كننده پست همتی و حقارت نفسانی عمروعاص است، چه فرد بلند همت و با وقار در رویارویی با مردان كارزار برای نجات جان خود از مرگ از زشت ترین رفتار (كشف عورت) استفاده نمی كند! اما این دون همتی و سوء رفتار پس از درگذشت او در طول تاریخ بعنوان یك انسان پست زبان زد اشخاص و یادگاری بد از او باقی است. این سوء اخلاق جبن و ترس می باشد. قوله علیه السلام: فای زاجر و آمر این كلام امام (ع) پرسشی است در هیات تعجب، كه عمروعاص،پیش از شروع جنگ به شكلی مبالغه آمیز مردم را امر و نهی و آنها را مهیای كار زار می كرد. هر چند این بیان حضرت نمای مدح و ستایش را دارد، ولی به منظ

ور نكوهش عمروعاص آورده شده است، زیرا كلامی كه بصورت پرسش و تعجب ادا و سپس عمل افتضاح آمیز، شخص لاف و گزاف گو بیان شود ننگ و رسوایی لاف زن را، در ذهن شنوندگان بهتر و بیشتر جا می اندازد. چه روشن است، شخصی كه مردم را به جنگ تشویق و در این رابطه امر و نهی می كند. سزاوار آن است كه خود به شجاعت و اقدام و قیام شهرت داشته باشد! نه این كه با اوج گرفتن جنگ و شدت یافتن آن، چنان كه خر، از درندگان فرار می كند، فرار را برقرار ترجیح دهد و برای زنده ماندن به زشت ترین عمل (كشف عورت) دست بزند، زیرا با این وصف اگر شخص امر و نهی نكند و گمنام بماند از این رسوایی بهتر است. گویا ابوطیب شاعر معروف همین صورت حال و رسوایی را به شعر درآورده می گوید: وقتی كه شخص ترسو در مكان خلوتی قرار گیرد به تنهایی طلب نیزه و تیر می كند و مبارز می طلبد اما داستان رسوایی عمروعاص، روایت شده است، كه در یكی از روزهای جنگ صفین امیرمومنان (ع) بر او حمله كرد. همین كه عمروعاص خود را رویاروی حضرت دید یقین كرد كه عمرش بپایان رسیده است، برای نجات جانش خود را بلافاصله از اسب بزیر افكند و در مقابل حضرت كشف عورت كرد. امام (ع) با مشاهده این وضع از او روی برگردان

د و عمرو را بدان حالت رها كرد. عمروعاص بدین فضاحت خود را نجات داد. پس از آن این عمل عمروعاص، ضرب المثل شد، برای كسانی كه با ذلت و ننگ خود را از مهلكه ای نجات دهند. ابوفراس شاعر معروف همین موضوع را چنین بیان كرده است: و لا خیر فی دفع الاذی بمذله كما ردها یوما بسوء ته عمرو آن چاره جویی كه با خواری و ننگ انجام شود به هیچ نمی آرزد چنان كه عمروعاص با كشف عورت مشكل را از خود رفع كرد مانند همین داستان عمرو برای بسر بن ارطاه پیش آمد. بسر بن ارطاه از دشمنان امام (ع) بود و همواره آرزوی كارزار با آن حضرت را داشت، معاویه او را برای پیكار با امام (ع) تشویق می كرد، ولی هنگامی كه او در مقابل حضرت قرار گرفت و امام نیزه اش را به سوی وی نشانه گرفت بسر بن ارطاه خود را به پشت بر روی زمین انداخت، پاهایش را بلند كرد و عورتش را نمایان ساخت. امام (ع) از او روی برگرداند و از كشتنش صرف نظر كرد. وقتی كه بسر از زمین برخاست كلاه خود از سرش افتاد اصحاب حضرت فریاد زدند كه یا امیرالمومنین این شخص بسر بن ارطاه طاغی معروف است (رهایش نكن) حضرت فرمود: او را به خودش واگذارید. لعنت خدا بر او باد. معاویه بر این كار سزاوارتر از اوست. معاویه از

این كار بسر خنده اش گرفت بعدها معاویه بسر را برای این كار مسخره می كرد و می گفت: ای بسر مهم نیست كه چه پیش آمد؟ خجالت نداشته باش و سرت را بالا بگیر تو از عمروعاص پیروی كردی، خداوند عورت او را به تو نشان داد و باز من عورت تو را دیدم. (پس از جریان كشف عورت بسر بن ارطاه) جوانی از مردم كوفه و اطرافیان امیرالمومنین فریاد برآورد: وای بر شما ای مردم شام! خجالت نمی كشید كه عمروعاص به شما كشف عورت را آموخت؟ و سپس این اشعار را در فضیحت آنان سرود. ای مردم شام آیا این رواست كه هر روز جنگجویی با وقاحت تمام عورتش در وسط میدان جنگ نمایان شود؟! امیرالمومنین بدلیل این رسوایی نیزه اش را فرود نیاورد و معاویه در خلوت بر این رسوایی قاه قاه بخندد! دیروز عورت عمرو آشكارا شد و مقنعه زنان را بر سر كرد و امروز بسر بن ارطاه از او در این عمل زشت سروی كرد به عمرو و پسر ارطاه بگویید چشمان خود را خوب باز كنند توصیه می كنم كه دوباره با شیر رو برو نشوند عمرو و ارطاه باید عورت خود را بستایند زیرا بخدا سوگند عورتشان آنها را از مرگ نجات داد اگر عورتشان نبود از نیزه امام خلاصی نداشتند هر چند زشتی این كار چنان است كه هرگز نباید تكرار شود بسر

بن ارطاه درباره این پیشامد عمروعاص را مسخره می كرد و می خندید. ولی بعدا این امر برای خود او موجب تمسخر شد. 3- بخش سوم از فوایدی كه در این كلام امام (ع) بدان پرداخته است، ادعای فاسد و نادرستی بوده كه عمرو در حق آن حضرت داشته است، بطلان ادعای ویرا امام (ع) به دو صورت توضیح داده اند. صورت اول به ویژگی و خصلت خود امام (ع) مربوط است كه آن حضرت مدام بیاد مرگ و اندیشه روز معاد و رستاخیز بوده است. به گواهی وجدان كسی كه مدام بیاد مرگ باشد، آرزوهایش را در دنیا محدود می گرداند و از خداوند متعال هراسناك است. و مواظب خواهد بود كه مبادا ناگهان مرگ به سراغش بیاید، در حالی كه او سرگرم شهوات و لهو و لعب باشد. كسی كه دارای چنین حالتی باشد چگونه تصور می رود، كه بذله گو و شوخ طبعیهای افراطی داشته باشد. صورت دوم به خصوصیات اخلاقی و رفتار عمروعاص مربوط است. عمروعاص از كسانی بود كه آخرت را از یاد برده بود. روشن است كسی كه آخرت را در نظر نداشته باشد، و حساب كتاب قیامت را به هیچ انگارد، دست به هر كاری می زند. برای پیشرفت كارش در دنیا دروغ می گوید، مردم را فریب می دهد، حیله و نیرنگ و هر آنچه از محرمات خداوند پیش آید مرتكب می شود، و ب

اكی ندارد كسی كه دارای چنین ویژگیهایی باشد هرگز به گفتارش اعتماد پس از این كه امام (ع) خصلتهای عمروعاص را توضیح می دهد، مفاسدی كه از فراموشی آخرت برایش پیش آمده است بیان می دارد و آن این كه به شرط واگذاری حكومت مصر از جانب معاویه، عمروعاص با معاویه بیعت می كند، كه با امام بر حق بجنگد، غافل از این كه جنگ با امام بر حق بمعنی خروج از دین است آری این بهایی بود كه عمروعاص در مقابل حكومت مصر پرداخت.


صفحه 570.